برای دیدنش باید از یک ماه قبل وقت میگرفتی. همه از تبحر عجیبش در تغییر سرنوشت حرف میزدند و اینکه میتوانست آینده تو را آنطور که دوستداری برایت رقم بزند. اما چنین شخصیت برجستهای در حیاط بزرگ پایگاه یکم پلیس آگاهی چه میکرد؟ گاهی میایستاد و بهگوشهای خیره میشد، گاهی به دستنبد فلزی که دور دستانش قفل شده بود نگاه میکرد و با خودش حرف میزد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خیلیها او را
خانم دکتر صدا میزدند. خانم دکتر برای خودش برو و بیایی داشت و کسی باور نمیکرد کلاهبردار از آب دربیاید.
فال قهوههای او شهره عام و خاص بود و هر روز به تعداد مشتریهایش اضافه میشد. بیشتر آنها هم
دختران جوانی بودند که میخواستند خیلی زود از آینده باخبر شوند و معمولاً هم خوشحال و با غرور خاصی از اتاق خانم دکتر خارج میشدند. بوی
قهوه همه کوچه را پر میکرد و اگر سربالایی خیابان دربند را بالا میرفتی میتوانستی بوی قهوه را همان حوالی بشنوی.از قبل میشناختمش و تعریفش را از دور و بریها زیاد شنیده بودم تا اینکه اتفاقی برای پوشش خبر و توضیح افسر پرونده به پایگاه یکم پلیس آگاهی رفتم: «این زن کلاهبرداری حرفهای است که با اجاره آپارتمان در منطقه دربند به بهانه فال قهوه و دیدن آینده از زنان و دختران زیادی کلاهبرداری کرده است. او در این مدت با پول های فال قهوه سه خودرو لوکس خریده. به مشتریهایش یک ماهه وقت میداده تا هزینههای کلان آینده بینی خانم دکتر را پرداخت کنند.» خانم دکتر تا فهمید خبرنگارم سعی کرد فال مرا هم بگیرد. گفت آینده روشنی داری و بزودی به همه آرزوهایت میرسی اما در این راه یک مشکل بزرگ خواهی داشت که من میتوانم آن را برایت برطرف کنم. با خودم فکر کردم چه کسی است که برای رسیدن به آینده دلخواهش نه یک مشکل که صدها مشکل سر راه نداشته باشد؟ خانم دکتر تخصص عجیبی داشت؛ اینکه میدانست مشکلی هست. گفتم چشم بسته غیب میگویی؟ چه کسی است نداند مشکلی هست؟ گفت: «دیدن آینده تخصص هرکسی نیست اما من آموزش دیدهام و میتوانم آینده تاریک همه را روشن کنم. خیلی از دختران جوان وقتی برای گرفتن فال پیش من میآیند دوست دارند آینده آنها به ازدواج با مرد دلخواه و زندگی مرفه همراه با سفرهای خارج از کشور ختم شود و من همه را در فنجان قهوه آنها میبینم. اگر هم نقطه تاریکی باشد، با انگشت آن را تغییر میدادم. اکثر مشتریهای من با رضایت کامل پول میدهند و مشتریهای بعدی را خودشان معرفی میکنند.» آنقدر سؤال پیچش کردم که اعتراف کرد: «من چیزی را که آنها دوست دارند میگویم و سعی میکنم راضی از اتاق بروند بیرون.» ساعتی بعد خانم دکتر کلاهبردار همر اه با چند مأمور آماده رفتن به دادسرا شد و کمی بعد سر و کله دختران و زنان جوانی که فهمیده بودند چه کلاهی سرشان رفته.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۶۶۷۹۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیلم/ گشت و گذار خرس قهوهای در پارک ملی گلستان
گشت و گذار خرس قهوهای در پارک ملی گلستان به عنوان یکی از زیستگاههای این گونه نادر و ارزشمند توسط حامد قربانپور محیطبان این منطقه به تصویرکشیده شد.
دریافت 9 MB